مرد بودم

 

 

میدونستم اگر تا اینجا اومدم
باید تا تهش برم

 

میدونستم
تعهد دارم به احساسات پاک یه دختر نجیب.

 

میدونستم

خدا خواسته بشم مونس همه تنهاییا و درداش

 

میدونستم

باید بشم مرهم برای همه سختی ها و دردها

 

میدونستم
میدونستم این یعنی "مردونگی"

 

و خب چون بضاعتم مزجات بود
باید چند برابر بقیه جون میکندم و کندم.
کار کردم.

عمرمو گذاشتم.

چشامو گذاشتم. :)

تا وقتی میگم "رو چشمم"
یکی بهم بگه چشمت بی بلا . . .

 

حالا دیگه کسی نیست
که وقتی میگم الهی بمیرم
بگه "خفه شو"


و رسم زمونه

داره تربیتم میکنه . . .


و من در همه حال سعی میکنم
شاکر خدا باشم .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها